sibtheme100 فاطمه غلامی - کودکانه های من
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :0
کل بازدید :30078
تعداد کل یاداشته ها : 29
103/9/4
6:9 ص

 
پا به پای کودکی هایم بیا 
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر



خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ



غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟



حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟


هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

سایت بی برگ،ادبیات،شعر و نکته


94/3/17::: 11:54 ص
نظر()
  
  

ادم ها را از قدمت دوستانشان بشناس   نه از تعداد دوستانشان....Image result for ?جملات عاشقانه زیبا?‎


  
  

   مراقب اوضاع یمن باشید......


  
  

به یاد روز های خوش کودکی...


  
  

زمستون هم زمستون های قدیم. برف بود..بارون بود...انار دونه قرمز درجه یک بود..

اما حالا زمستون رنگ و روش رفته.مثل دونه های انار باغ میرزا.

زمستون امسال بیشتر توی تقویم خودشو نشون داده.

من منتظر اون زمستونم که بشه حسش کرد.

 


93/10/14::: 10:32 ص
نظر()
  
  

 

یک زن میان دشت لاله
با اشک حسرت، راه می رفت
یک  کاروان    تا  دشت غربت
بی همنفس  با اه می رفت
قران  ناطق  بر  سر  نی
بسم اللهش  خون خدا بود
یک سنگ بر لب هاش ،افسوس
جهل جماعت تا کجا بود؟
تسبیحی  از  ایات قران
در دست یک بانوی خسته
یک دانه از تسبیح  جا ماند
دردانه ی کوچک  شکسته
با داغ هفتاد و دو  عاشق
زینب ،سپهسالار غم شد
هر چند کوه صبر و عشق است
پشتش ولی  از داغ خم شد
امروز هم دنیا همین است
نور  خدا  تنهاست..   اری
امروز هم مولا غریب است
هر روز عاشورا ست.. اری
 





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

93/9/18::: 8:0 ع
نظر()
  
  
   1   2      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی ولادت امام جواد (ع) مبارک باد
+ روزها سر به زیر شب ها بیدار چهره اش نورانی...الگوی من تیر چراغ برق است -احسان پرسا-
+ چقدر دلم می خواست الان اینجا بودم..http://cdn.javanha.com/javani1/uploads/Amazing_Landscapes_Wallpapers/Tabiat_Bikaran(48).jpg
+ شهید گمنام یه روز تو شهر ما شهید اوردن مردم اونا رو روی دست می بردن عکسی نبود از شهیدا باها شون نه اسمی از اونا رو تابوتا شون بابای من میون گریه خندید وقتی که استقبال مردمو دید گفت :کسی نگه اینا غریبن این شهدا بوی خمینی می دن بچه های همین زمین و خاکن ابروی ایران خوب و پاکن با احترام مردم اونا رو بردن استخو نا شونو به خاک سپردن رو قبرشون به جای عکس و یک نام فقط نوشته بود شهید گمنام فاطمه غلامی
+ -- اهای اهای خبر دار.. باد اومده شبونه توی حیاط خونه هی بازیگوشی کرده دنبال موشی کرده رو شاخه ها پریده اون میوه ها رو چیده سیب های سرخو کنده ریخته رو خاک با خنده اهای اهای خبردار.. کلاغه می خونه قار قار میگه یه سیب جا مونده رو شاخه تنها مونده فوری اقا کلاغه همون که توی باغه میاد سیبو می چینه تا باد اونو نبینه حالا کلاغ تو خونه چی می خوره صبحونه؟ یه سیب سرخ ابدار کلا غه می خنده قار قار
+ شهید گمنام یه روز تو شهر ما شهید اوردن مردم اونا رو روی دست می بردن عکسی نبود از شهیدا باها شون نه اسمی از اونا رو تابوتا شون بابای من میون گریه خندید وقتی که استقبال مردمو دید گفت :کسی نگه اینا غریبن این شهدا بوی خمینی می دن بچه های همین زمین و خاکن ابروی ایران خوب و پاکن با احترام مردم اونا رو بردن استخو نا شونو به خاک سپردن رو قبرشون به جای عکس و یک نام فقط نوشته بود شهید گمنام